روز سوم آذر، فیلم «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی، با حضور کارگردان آن در خانۀ هنرمندان تهران به روی پرده رفت. نمایش «قیصر» به همراه فیلمهای دیگر کیمیایی مثل «خط قرمز» و «سرب»، جزئی از برنامه مرور بر آثار این سینماگر برجستۀ سینمای ایران است که در خانۀ هنرمندان برگزار می شود.
«قیصر»، برای اولین بار در دی ماه سال ۱۳۴۸ به نمایش درآمد و با استقبال تماشاگران ایرانی مواجه شد. این نخستین فیلم ایرانی بود که پایان خوش نداشت و قهرمان آن برخلاف قهرمان فیلمهای فارسی آن زمان، در انتهای فیلم با گلولۀ پلیس از پا درمی آمد. نمایش فیلم «قیصر» بعد از انقلاب زیر عنوان«نمایش ابتذال» و به خاطر بازی بهروز وثوقی، ناصر ملک مطیعی و برخی بازیگران زن قبل از انقلاب مثل پوری بنایی که بعد از انقلاب، ممنوع التصویر شدند، ممنوع بود. از این رو نمایش این فیلم در خانۀ هنرمندان پس از سالها را باید یک اتفاق مهم سینمایی تلقی کرد. همان گونه که انتظار می رفت نمایش «قیصر» در خانه هنرمندان با اعتراض و واکنشهای منفی رسانههای تندرو مواجه شد. وب سایت «روزنامه جوان» در مورد آن نوشت: «در اقدامی تعجبآور «قیصر» از نمادهای سینمای مبتذل فیلمفارسی توسط سینما تك خانه هنرمندان اكران شد. رجبیمعمار، رئیس تازه از راه رسیده خانه هنرمندان در همین ابتدای کار با اكران فیلمفارسی توسط سینما تك خانه هنرمندان، صاحب یك گاف اساسی شد.»
محمدصادق عابدینی، نویسنده «روزنامه جوان»، همچنین با اشاره به نمایش فیلمهای توقیفی در خانه هنرمندان نوشته است: «سینما تك خانه هنرمندان كه هفته فیلم كیمیایی را برگزار میكند، پیش از این نیز سابقه اكران فیلمهای توقیفی را داشت و این بار نیز فیلمی را انتخاب كرد كه اكران آن تعجبآور و دور از ذهن بود. فیلمهای توقیف شدهای مانند «گس»، «پرویز»، «خرس» و « بلوك ۹ خروجی ۲» از جمله این فیلمها بودهاند. آیا قرار است در زمان مدیریت رجبیمعمار نیز این روند ادامه یابد؟ اكران فیلم قیصر نشان داد كه گردانندگان سینما تك از اینكه مؤاخذه نمیشوند، خیالی راحت دارند. اکران فیلم سینمایی «قیصر» آن هم در خانه هنرمندان باعث شد مسعود كیمیایی هم اعتراف كند از این اتفاق شگفتزده شده است، چه برسد به كسانی كه فكر میكنند سینمای بعد از انقلاب آنقدر بزرگ و قوی هست كه برای بزرگداشت كارگردانانش لزومی نباشد كه به گذشته چوب بزنند و از فیلمفارسی نمونه بیاورند.»
مسعود کیمیایی، در سخنان خود پیش از نمایش «قیصر»، با ابراز خوشحالی از نمایش عمومی این فیلم گفت: «انجام این کار زور میخواست و من خوشحالم که بعد از این همه سال این اتفاق افتاد و من در کنار تماشاچیان به تماشای این فیلم نشستم.»
کیمیایی، از نسل سینماگران جوانی بود که با فیلمهای جسورانه و غیر متعارف شان، موج تازهای را در اواخر دهۀ چهل و دهۀ پنجاه در سینمای ایران به وجود آوردند. سینمایی که غالباً از آن به عنوان سینمای موج نو نام برده می شود. کیمیایی در جلسه نمایش فیلم قیصر، از آن دوران و سینماگران نسل خود چنین یاد کرد: « ما تعداد کمی بودیم که با سیاهیها روبرو میشدیم و آنها را به تصویر میکشیدیم. و این سیاهبینی نبود نگاه درست به جامعهای بود که خورشیدی در آن نمیدرخشید و اگر قرار بر روراستی با اطرافمان بود وضعیت رئالیسمی تاریک بود.»
کیمیایی دربارۀ تجربۀ ساختن فیلم «قیصر» گفت: «از ابتدا من و اسفندیار منفردزاده از اینکه قیصر فیلم متفاوت و جدایی است؛ اطمینان داشتیم اما به واقع تصورمان تا این اندازه نبود.» او دلیل انتخاب عنوان «قیصر» برای فیلم را به یاد نیاورد و در این باره گفت: «زمانی که فیلم، شکل ذهنی جامعه را پیدا میکند همه اجزایش از اسم تا موسیقی همه جزیی از جامعه میشود.» کیمیایی گفت که وقتی برای سینمای سرگرمکننده ندارد و سینمای تاریک دست از سرش برنمیدارد. کیمیایی با اشاره به گروه تروریستی داعش گفت: « زمانی که میشنوم ٤٠٠ داعشی به یک دختر ١٤ ساله تجاوز کردهاند با خودم فکر میکنم دلیل زندگی من در این جهان پر از خشونت و سیاهی چیست؟»
«قیصر»، جایگاه مهمی در تاریخ سینمای ایران دارد چرا که فیلمی بود که به رغم جلب توجه مخاطب خاص و نخبه سینمای آن زمان، توانست تماشاگران عام سینمای فارسی را نیز جلب نموده و بعد از موفقیت گنج قارون به پرفروشترین فیلم ایرانی زمان خود بدل شود. برای موفقیت قیصر میتوان چند عامل را برشمرد؛ نخست، درونمایه آنارشیستی، ظلم ستیزانه و عصیانگرانه آن. دیگر، نگاه رئالیستی کیمیایی به زندگی آدمهای عادی و مردم کوچه و بازار که رفتار و گفتارشان طبیعی و ملموس بود. همینطور وجود شخصیتهای واقعی و باورپذیر با انگیزههای قوی که همذات پنداری تماشاگر ایرانی را برمیانگیخت. و از همه مهمتر، سبک بازیگری واقعگرایانه آن که تا آن زمان در سینمای ایران سابقۀ چندانی نداشت و پیش از آن تنها جلوه هایی از آن در فیلمهای «خشت وآینه» ابراهیم گلستان و «شب قوزی» فرخ غفاری دیده شده بود. پس از «قیصر» بود که بهروز وثوقی با آن نگاه تیز و شکافنده و کاراکتر عاصی، تلخ و عبوس و در عین حال جذاب اش، به ضد قهرمان عصیانگر، خشن و خونسرد سینمای موج نویی ایران تبدیل شد و خشم و عصیان را در فیلم هایی مثل «بلوچ»، « تنگسیر»، «فرار از تله»، «داش آکل»، «خاک» و «گوزن ها» به نمایش گذاشت.
به علاوه، استفادۀ خلاقانۀ کیمیایی از لوکیشنهای واقعی جنوب شهر تهران مثل کوچه پس کوچههای تنگ، تیمچه ها، بازارچهها و گرمابۀ سنتی با فیلمبرداری سیاه وسفید درخشان مازیار پرتو به ویژه در صحنههای مربوط به کشتارگاه و قتل در حمام، از دلایل دیگر موفقیت فیلم «قیصر» بود. حرکت انتقام جویانۀ قیصر و خروش او علیه کسانی که به خواهرش تجاوز کرده و برادرش را ناجوانمردانه کشتند، در جهان دراماتیک فیلم معنا پیدا میکرد و باورپذیر میشد. «قیصر» اوج نمایش خشونت در سینمای ایران بود. نوع خشونتی که در «قیصر» به نمایش درآمده بود و قتلهای پی در پی و بیرحمانه با چاقو، پیش از آن در سینمای ایران دیده نشده بود. مرگ تراژیک قیصر در پایان فیلم با لبخندی بر لب، نشانهای از رضایت او از تقاص و ایستادن در برابر قانون بود و طنینی از خشم و شورش مسلحانۀ جوانانی داشت که در آن دوره، خشم، کینه طبقاتی، انتقام جویی فردی را با نوعی بینش سیاسی پیوند زده و خود را در خیابانها هلاک می کردند. به اعتقاد احمد میر احسان، منتقد سینما؛ « چاقوی قیصر تفسیری هم نوا با روحیه و تجربه زمانه و روان شناسی نسل جوان آن سالها و راه حل روشنفکران آن دوران داشت. این یک نماد کاملا ایرانی بود که به همه آن تئوریهای مبارزه قهرآلود و جان برکف رسالات مخفی، مشروعیت ریشه دار میداد. با قیصر، نوجوان اهل کتاب و اعلامیه، از قتل آشنا زدائی میکرد و به آن هویتی روشنفکرانه میداد.»
پرویز دوایی نیز در نقد خود با عنوان «قیصر: مرثیهای برای ارزشهای از دست رفته»، در مورد مرگ قیصر می نویسد: «قیصر، حماسۀ شکست، مرثیۀ مرگ است. ماجرا با مرگ آغاز می شود و به مرگ پایان می پذیرد. قصه اما فقط قصۀ مرگ جان ها، فنای آدمها نیست، قصۀ مرگ دورانی است که ارزشهایش آخرین رشتهای بود که جامعۀ ما را به زندگی خاص و ناب ایرانی می پیوست…»
فضا و دنیای ظلم ستیز و عدالت طلبانه قیصر و قانون شکنی عصیان گرانه قهرمان آن دقیقا با خواستها و تمایلات روشنفکران معترض آن زمان ایران از یک سو و آرزوهای سرکوب شده جوانان عاصی از سوی دیگر همخوانی داشت. به این ترتیب، انتقام فردی قیصر، جنبهای سیاسی یافته و به عنوان نشانهای از یک اعتراض وشورش عمومی بر علیه دستگاه حاکم تعبیر شد.
«قیصر»، بدون تردید و با هر رویکردی که به آن نگاه شود، یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که در زمان نمایش، به محور بحثهای انتقادی فیلم در میان منتقدان سینمایی و روشنفکران دهه چهل تبدیل شد. برخی از مهمترین چهرههای سینمائی و روشنفکری آن زمان مثل ابراهیم گلستان، پرویز دوائی و نجف دریابندری، ارزشهای سینمائی و مضمونی آن را ستودند و برخی دیگر مثل هوشنگ کاووسی و هوشنگ طاهری در مقابل آنها جبهه گرفته و در نقدهای خود به شدت به آن حمله کردند.
ابراهیم گلستان، در نقد هوشمندانۀ خود در دفاع از «قیصر» و اهمیت آن نوشته بود: « قیصر یک فیلم گیرا و شایستۀ توجه کامل است. اگر این فیلم در حد قریحه و استعداد سازندهاش ساخته شده بود، یک فیلم برجسته میشد. برجستگی کنونی فیلم در این است که کار یک قریحه کمیاب است. قریحهای که هنوز خود را به حد رشدی که شایستهاش است نکشانده است.»
اماهوشنگ طاهری، منتقد و مترجم سینمایی، «قیصر» را «ارتجاعیترین» فیلمی دانست که تا آن زمان در سینمای ایران ساخته شده بود. پرویز دوایی که پیشتر در مورد «قیصر» نوشته بود: «قیصر شاید سینمای کاملی چنانکه درحد فرهنگهای پیشرفتۀ جهانی است، نباشد ولی خورند جامعۀ ما جز این نیست»، در پاسخ به نقد هوشنگ طاهری نوشت: «ما در جریان «قیصر» و با محک «قیصر» است که با چهرۀ فرزانگان اصیل و واقعی این سرزمین آشنا می شویم، آنها که با وجود سواد کافی، دنیای بینش شان در آثار آنتونیونی و آلبرکامو خلاصه نشده و جامعۀ خود را نیز خوب می شناسند. ابراهیم گلستان، فریدون هویدا، نجف دریابندری… موید باشند که تاییدشان از «قیصر» (هرچند دشمنیها را با این اثر بیشتر برانگیخت)، خاری در خیلی چشمها بود. این سه نام را دیگر نمی توان به سادگی آلود. به آنها نمی توان به سادگی اتهام نفهمی زد و به نام رشوه گیر نفیشان ساخت. ستایش بر آنها باد که پسند سالم و شایستۀ شان، به قیصر افتخار و به ما امید می بخشد. تا چنین مردانی برای حمایت از خوبیهای کوچک و مهجور وجود دارند، میدان یکسره از مردی و مردانگی خالی نخواهد بود. » (پرویز دوایی. مقالۀ «بله قیصر به راستی معجزه کرده است»).
در میان مخالفان قیصر، هوشنگ کاووسی، منتقد پیش کسوت سینمای ایران، از همه سرسخت تر بود که تا آخر عمرش از مخالفت با «قیصر» دست برنداشت. کاووسی در نقدش با عنوان «قیصر، از داجسیتی تا بازارچۀ نایبگربه»، در مخالفت با دیدگاه گلستان در مورد «قیصر» نوشت: «گلستان با مقالهای که جنبههای خوشگوییاش می چربد، حدمتی به مافیای سینمانویس می کند که مدتی است دربارۀ فیلم «قیصر»، فضولاتشان را در یک مدار بسته قرقره می کنند.»
او در انتقاد از «قیصر» نوشت: «وقتی قیصر را تماشا میكنم وصلت آن را با فیلمهای فارسی عیان میبینم و درمییابم كه این فیلم ثمرۀ پیوند فیلمهای بیگانه بیا و غولبیابونی است كه در قهوهخانۀ قنبر اتفاق افتاده و وقتی این نكتهها در ذهنم شكل میگیرد میروم و دوباره مقالهی گلستان را میخوانم و همان یأسها و تردیدها باز از خاطرم میگذرد. میبینم كه پرورش مایۀ فیلمنامۀ قیصر یكراست از توبرۀ «فار وِست» (غرب وحشی) به آخور قیصرنویس و قیصرساز میافتد و صدای تالپ آن شنیده میشود؛ مایهای كه تنها نیفتاده چه اگر تنها و خام میافتاد عیبی نداشت، بلكه با پرورش و بستگیهای محلیاش افتاده است. خیلی چیزهای این جنگل چاقو كه از خیلی چیزهای جنگل ششلولِ داجسیتی «فار وِست» جاری میشود از طریق راهآب فیلمفارسیساز در زیر بازارچۀ نایبگربه سر درمیآورد، تنها تفاوتی كه پیدا میكنند، حیاط آجرفرش و پنجدری و چادر نماز و حمام و قهوهخانه و گذر مهدیموش و صحن و حرم و گنبد است و در واقع فولكلور خالص است كه سینمای اصیل را میسازد و از این قرار كارها تمام میشود و مشكلی به نام فیلمفارسی باقی میماند و ایرانی تصمیم میگیرد كه فیلم ایرانی بسازد و آن را ادامه دهد».
کاووسی در تشخیص منابع الهام بخش سینمایی کیمیایی که سینمای وسترن و جنایی(نوآر) آمریکایی بود اشتباه نکرده بود. به هر حال نشانه هایی از آن فیلمها به ویژه «نوادا اسمیت» در «قیصر» وجود داشت اما «قیصر» برخلاف فیلمفارسیهای جنایی آن دوران از جمله کارهای ساموئل خاچیکیان، یکسره تقلید از نمونههای غربی نبود بلکه فیلمی بود که کلیشهها و قهرمانهای سنتی فیلمهای فارسی را نادیده می گرفت و برای نخستین بار شخصیتی عصیانگر و ستیزه جو با ویژگیهای یک ضد قهرمان را به سینمای ایران معرفی می کرد.
به علاوه سرنوشت تراژیک قیصر و مرگ حماسی او نیز در پایان فیلم، در سینمای فارسی بیسابقه و یک سنت شکنی تمام عیار بود.